چطور سرنوشت ما با انتخاب هایی که می کنیم رقم میخوره؟

هر کسی تو زندگی ش استرس رو تجربه کرده
اتفاقی کاملا خارج از کنترل میفته  و استرسِ اون اتفاق، مثل طوفان زندگی رو زیرورو میکنه
  ممکنه استرس مربوط به سلامتی، خانواده یا کسب وکار باشه یا اینکه مسله یی احساسی عامل اون استرس باشه
هر کدوم از ماها در مرحله یی از زندگی مون استرس رو احساس کردیم مخصوصا در دوران فعلی کمتر کسیه که طعم استرس رو نچشیده باشه
نظرسنجی ها نشون میدن، استرس از واقعیت های موجود نمیاد بلکه استرس زایده معنیه که ما به واقعیتها میدیم
بله درسته که اتفاقات خارج از کنترلمونه و خیلی هم طبیعیه اما موضوع اینه که نشخوار فکری که دنبال دلیل میگرده هیچ کمکی بهمون نمیکنه. اینکه بجای کلنجار رفتن بابت اتفاق افتاده سعی کنیم نقطه تمرکزمون رو آگاهانه کنترل کنیم و تصمیم بگیریم که چه کاری در قبال این اتفاق میخوایم انجام بدیم، زندگی روی دیگه شو بهمون نشون میده
وقتی یه معنی جدید به اتفاقی میدی روی جدیدی از زندگی رو تجربه میکنی
این سوال رو از خودت بپرس
نیرویی که کیفیت زندگی م رو کنترل میکنه چیه؟
اگر هدیه یی از طرف خالق یا هر چیزی که بهش اعتقاد دارم برای کنترل زندگی م بهم داده شده، اون هدیه چیه؟
اون چه قدرتیه که همین الان میتونه مسیر زندگی م رو تغییر بده؟
تو داریش، منم دارمش، هممون داریمش  که میتونه زندگی مون رو تغییر بده صرفنظر از اینکه چه اتفاقی برامون افتاده؟
میدونم که جوابو میدونی و جواب قدرت انتخابه
ما نمیتونیم اتفاقاتی که میفتن رو کنترل کنیم اما این قدرت رو داریم که انتخاب کنیم رو چی تمرکز کنیم، چه معنی به اتفاقات بدیم و انتخاب کنیم که چه کاری میتونیم در قبالشون انجام بدیم این سه تصمیمن که کیفیت زندگی ما رو تعیین میکنن
یک لحظه فکر کن به ۲ تصمیمی که قبلا گرفتی! اگر تصمیم متفاوتی میگرفتی احتمالا الان زندگیت فرق میکرد. به خوبی و بدی ش کاری ندارم حرفم اینه که الان زندگی متفاوتی رو تجربه میکردی
گاهی اوقات یک تصمیم خیلی کوچیک کل زندگی رو تغییر میده. فرض کن تصمیم میگیری به فلان دانشگاه بری و در سلف دانشگاه با شریک زندگی آینده ت اتفاقی برخورد میکنی و کل زندگی ت متاثر از این تصمیمت میشه
یا اینکه فرض کن کسی رو میبینی و همون لحظه تصمیم میگیری که میخوای عکاس، مهندس نرم افزار، دکتر یا موزیسین بشی. اون تصمیم باعث شده که بشی کسی که الان هستی. این تصمیم حتی جنس آدمایی که وارد زندگیت میشن رو هم تغییر میده. عملکردت، افکارت و حتی باورات هم تحت تاثیر این تصمیم میشن
پس این تصمیم ها هستن که سرنوشت رو میسازن نه شرایط و اتفاقاتی که خارج از کنترل ما می افتن. اگر زندگی متفاوتی میخوای باید شهامت گرفتن تصمیم های متفاوت هم داشته باشی.
از کارت خوشت نمیاد،‌تصمیم بگیر و عوضش کن
از هیکلت راضی نیستی، تصمیم بگیر تغییرش بده
از روابط زناشویی ت راضی نیستی، اول خودت تغییر کن! ممکنه واقعا زمانش رسیده که تغییرش بدی اما اول خودت تغییر کن
هر چیزی رو که میخوای تو زندگیت تغییر بدی قدرت انتخاب داری. در مورد انتخاب درست یا غلط صحبت نمیکنم میخوام این موضوع رو درک کنی که شرایط فعلی زندگی ت نتیجه تصمیم هایی که گرفتی منظورم تصمیم های آگاهانه و واقعیه که تمام احتمالات رو ندید گرفتی و خودت رو متعهد کردی به یک انتخاب و دست به اقدام زدی
تاکید میکنم تصمیمات آگاهانه! تصمیمای ناآگاهانه معمولا نتایج افتضاحی دارن
یه انتخاب بزرگ با یک تصمیم کوچیک شروع میشه که روی چی میخوام تمرکز کنم، هر چی رو که روش تمرکز کنی، حسش میکنی
اگر تمرکزت رو این باشه که زندگی من فقط یکسری اتفاقات ناخواسته یی که پشت هم میفتن احتمالا زندگی ت شبیه جهنمه
اگر تمرکزت رو اینه که مردم به هم اهمیت نمیدن احتمالا بیشتر با کسایی برخورد میکنی که بهت اهمیت نمیدن تا تاییدی باشه بر نقطه تمرکزت
اگر تمرکزت رو اینه که اتفاقات ناخواسته زندگیت موهبتهایی هستن که خواسته هات رو روشنتر میکنن احتمالا زندگی ت پر از هیجانه
اگر تمرکزت رو اینه که اکثر مردم خوبن احتمالا نمونه های بیشتری از اینا  تو زندگی ت میبینی
احتمالا این جمله رو شنیدی، هر چیز که در جستن آنی، آنی
دومین تصمیم اینه که چه معنی به هر اتفاقی میدی یا برداشتت از هر اتفاقی چیه. مثلا کسی رفتاری میکنه که باعث میشه تو فکر کنی که من دوست داشتنی نیستم یا اینکه هر کی به من میرسه میخواد ازم سو استفاده کنه
بدون که این قدرت رو داری که معنی متفاوتی به اتفاقات بدی
هممون به نوعی درگیر یک بیماری همه گیر شدیم یکسری از صاحبای کسب وکار شرایط فعلی رو ورطه نابودی میدونن و بعضیا فرصتی برای رشد و تصاحب بیشتر از سهم بازار. تو تو کدوم سمتی؟ این اتفاق فرصت هیجان انگیزیه برات یا ورطه نابودیه؟ معنی که به شرایط فعلی میدی مسیرت رو مشخص میکنه
ما میتونیم معانی مختلفی به یک اتفاق واحد بدیم حالا هر معنی بدیم احساسمونم تابع همونه و در نتیجه نتایج م هماهنگ با احساسمونه
سومین تصمیم، حالا در قبال اون اتفاق چیکار میکنی؟ تصمیم میگیری جا بزنی؟ یا تعهد میدی دست به اقدام بزنی؟ یا انتخاب میکنی کاری نکنی و صرفا نگاه کنی و منتظر بمونی
نهایتا سرنوشت تو وابسته به تصمیمایی که میگیری و دست به اقدام میزنی
فرض کن دکتر به یکی میگه سرطان داری و ۳ ماه بیشتر زنده نیستی
سرنوشتش در گرو تصمیماتیه که میگیره
رو چی تمرکز میکنه؟ دائما فکر میکنه که چرا من؟ یا اینو فرصتی میبینه تا قدرتهای کشف نشده بیشتری از وجودش رو کشف کنه؟
این اتفاق چه معنی براش داره؟ کارم تمومه؟ یا اینکه این یه جنگ تمام عیاره تا من دوباره نعمت سلامتی م رو پس بگیرم؟
در قبالش چیکار میکنه؟ خودشو میسپاره به تقدیر و سرنوشت؟ یا همه جا دنباله کسایی میگرده که شرایط مشابهی داشتن و یجوری بهبود پیدا کردن؟
همیشه به خاطر داشته باش که سرنوشتت در گرو قدرت انتخاب و تصمیمایی که میگیری

۰ Comments

Submit a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.