چرا موفقیت خارج از منطقه امن شماست؟

موفقیت خارج از منطقه امن شماست. چرا؟ مکانیزم مراقبت از سیستم بدن سعی میکند شما را همواره در حاشیه امن تان نگاه دارد و از بروز هرگونه خطرات احتمالی جلوگیری کند. پس این مکانیزم میتواند بالقوه تبدیل به یک اهرم مقاومتی در برابر بهره وری شما شود.
مغز انسان در ۳ لایه منفک اما مرتبط بهم فعالیت میکند:

لایه منطق یا rational

لایه احساسی یا Emotional

لایه هویت یا Identity که در برگیرنده احساس فیزیکی است

حال تقابل این ۳ لایه بر سر مسئله ای خاص، میتواند به اصطکاک درونی یا inner friction منجر شود.
بعنوان مثال نحوه برخورد هر یک از لایه های فوق را در مورد خوردن غذا، در نظر بگیرید:
غذای ناسالم خوشمزه (مانند انواع فست فودها) مطمئنا لایه منطق و احساس را در برابر یکدیگر قرار میدهد. از طرفی لایه منطق بر ناسالم بودن غذا تاکید دارد اما لایه احساس بدنبال خوشی لحظه ای ست. در نتیجه فرد را ترغیب میکند تا خوش بودن لحظه ای را برگزیند.

فست فود
اصطکاک درونی یا تعارض مهمترین عامل در عدم توفیق در رسیدن به اهداف زندگی ست. به خاطر داشته باش که تعارض درونی بیشتر، معادل نیروی اراده کمتر است.
پس باید آگاهانه میزان اصطکاک درونی را کاست. گام اول آگاه شدن به مکانیزم تعارض ست و در گام بعدی یافتن روشهای موثر در راستای کاستن از تعارضات درونی ست.

مفهوم مولفه های شخصیتی منحصر بفرد:

بر اساس تکنولوژی برنامه ریزی عصبی کلامی یا NLP، همه ما انسانها دارای مولفه های شخصیتی هستیم که در زمانهای خاص، عملکردی خاص از خود بروز میدهیم. به هر یک از آنها، مولفه های شخصیتی منحصربفرد گفته میشود.
هر یک از این مولفه ها یک وجه مثبت دارند و میتواند برای بهره وری مفید باشد اما مشکل از آنجایی آغاز میشود که ۲ مولفه شخصیتی گوناگون نتایج کاملا ضد هم دارند و این تعارض باعث از بین رفتن انرژی شده و در نتیجه بدون آنکه آگاهانه بدانید چه اتفاقی در حال رخ دادن است، اصطکاک درونی ایجاد شده،‌ بهره وری شما را نابود خواهد کرد! و شما نیز از همه جا بیخبر، نمیدانید چرا در راستای هدفتان پیشرفتی نمیکنید!

تمرین ساده زیر را انجام دهید:
برای لحظاتی چشمان خود را ببندید و از آن مولفه شخصیتی خاص خود که مانع موفقیت شما میشود (مثلا خراج بودن)، سوال کنید که چرا باعث عدم موفقیت من میشوی؟! و در انتظار پاسخ بمانید. پاسخ یا پاسخهایی را که دریافت میکنید را یادداشت کنید.
حال این تمرین را برای آن مولفه ای انجام دهید که بصورت مستمر و فعال موفقیت را پیگیری میکند (مثلا عادت پس انداز کردن و سرمایه گذاری کردن). از این مولفه سوال کنید که چه اتفاقاتی باید بوقوع بپیوندند که من به موفقیتهای مد نظرم برسم؟
در مرحله بعد، هر دو مولفه را احضار کنید و از آنها بخواهید با یکدیگر صحبت کنند و تشریح کنند که چگونه فعالیت میکنند. این موضوع باعث خواهد شد که هر دو مولفه از نحوه عملکرد یکدیگر آگاه شده و فعالیت هر کدام اصطکاک برای دیگری ایجاد نکند.

زمانیکه از حاشیه امن زندگی خود خارج میشوید این تعارضات به حداکثر سطح خود میرسند. در نتیجه کمتر انسانی میتواند در برابر این تعارضات مقاومت کند و در صدد رفع آنها برآید. مفاهیمی مانند ترس از تغییر، دقیقا حاصل این تعارضات هستند.

مفهوم بازپس گیری نیروی اراده:

در زندگی خود چگونه و چطور میتوانیم نیروی اراده خود را با تغییر استراتژی، بازپس بگیریم؟ آگاهانه میزان نتیجه ای که از عادات فعلی خود بدست می آورید را بررسی کنید تا بروشنی دریابید که واقعا چه بهایی یا نتیجه ای برای شما دارند. سپس استراتژی مناسب را برای تغییر این عادات که دزدان انرژی و نیروی اراده هستند را طراحی کنید.
یک سوال اساسی از خود بپرسید.

چگونه عادت جدید میتواند کل زندگی مرا تحت تاثیر قرار دهد؟

مثلا: داشتن رژیم غذایی سالم چگونه زندگی مرا تحت تاثیر قرار خواهد داد و متحول خواهد کرد؟ در حقیقت چه استراتژی را من در پیش میگیرم تا رژیم غذایی خود را تحلیل کنم؟ آیا طعم غذا در الویت است یا سالم بودن آن؟ با تغییر ترتیب الویتها و کم و زیاد کردن معیارها، میتوان استراتژی های جدیدی تعریف کرد که منجر به سلامتی و طول عمر و در نهایت موفقیت گردد.

بخاطر داشته باشید که هر فردی از نیروی اراده اندکی در ابتدای روز برخوردارست گه اگر برای همین میزان نیز برنامه ای نداشته باشد در ادامه ساعات روز این میزان نیروی اراده به صفر نزدیک خواهد شد و در نتیجه روزی بی بهره را تجربه خواهد کرد.

۰ Comments

Submit a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.